English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
door stop U زبانه در
door stop U دکمه کله قندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
door to door selling U فروش کالا بصورت دوره گردی
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
to stop [doing something] U نگاه داشتن
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
stop over <idiom> U شب بین راه ماندن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
non-stop U یکسره
non-stop U بیتوقف
non-stop U یک ریز
non-stop U مدام
non-stop U بیوقفه
to come to a stop U از کار افتادن [مهندسی]
non-stop U پایسته
stop off <idiom> U توقف بین راه
to stop [doing something] U دست کشیدن
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
stop over U توقف کوتاه مدت
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
stop by <idiom> U ملاقات کردن
t stop U روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
stop-go U رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
non-stop U پیوسته
stop U ایست
stop U متوقف کننده
stop U گیره
stop U برخورد
stop U ورجستن
stop U ناک دان
stop U استوپ داور بوکس
stop U قطع کردن
stop U ایستادن
stop U متوقف کردن ایستگاه
stop U مانع
stop U ایستگاه نقطه
stop U ایستاندن
stop U ایستادن توقف کردن
stop U از کار افتادن مانع شدن
stop U نگاه داشتن
stop U سدکردن
stop U تعطیل کردن
stop U خواباندن بند اوردن
stop U منع
stop U توقف منزلگاه بین راه
stop U جلوگیری منع
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop U انجام ندادن عملی
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U توقف
stop U مکث
stop U توقف انجام کار
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop cock U شیر بستن جریان اب
stop code U کد توقف
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
stop cock U شیر
sear stop U ضامن چکاننده
How far is the bus stop ? U تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
stop cock U شیرسماوری
stop bit U ذرهء ایست نما
stop bit U بیت توقف
stop bit U بیت ایست نما
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
program stop U توقف برنامه
Where is the bus stop? U ایستگاه اتوبوس کجاست؟
limit stop U حد ایست
leave stop U بازداشت
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
safety stop U ترمز خطر
sear stop U مانع پایه اتش
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
sear stop U مانع چخماق
stop dog U علامت وقف
depth stop U توقفعمیق
to bring to a stop U را گرفتن
to bring to a stop U بس کردن جلو
to bring to a stop U موقوف کردن
stop button U دکمهایست
stop key U کلیداستپ
stop rod U میلهایستایی
request stop U ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
stop press U خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
to put a stop to U موقوف کردن
to put a stop to U بس کردن جلو
to put a stop to U را گرفتن
water stop U اب بند
end stop U بستتحتانی
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
to stop payment U درمانده یا ورشکست شدن
heel stop U ترمزگیر
to make a stop U مکث کردن
to make a stop U ایست کردن
ski stop U ترمزاسکی
stop at intersection U توقفدرتقاطع
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
To stop coveting something. U دندان طمع چیزی را کشیدن
stop watch U ساعت وقت گذاری
stop list U صورت متخلفین
stop light U چراغ ترمز
stop lamp U چراغ ترمز
stop knob U دکمه
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
stop hit U دره
stop go policy U توسعه
stop go policy U سیاست تثبیت
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
stop list U اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
stop logs U تیرکهای سد کننده
stop mechanism U مکانیزم توقف
stop valve U شیر قطع جریان
stop thief U ای دزد!دزدرابگیرید!
stop the leave U بازداشت کردن
stop street U خیابان فرعی
stop squawk U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
stop sign U علامت توقف
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
stop element U عنصر ایست
label-stop U زانویی آبچکان
bar stop U توقف میله
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
band stop U صافی میان نگذر
Stop pushing! U عاجز نکنید !
stop volley U جاخالی
bar stop U ضربه میله
dynamic stop U ایست پویا
elevation stop U حد نهایی درجه
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
Stop complaining. U [اینقدر] نق نزن.
Stop nagging! U نق نزن!
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
decompression stop U مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
Say when stop! [when pouring] U بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
Stop complaining. U [اینقدر] شکایت نکن.
Stop pushing! U هل ندهید!
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
flue stop U کلید ارگ
flag stop U توقف
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
geneva stop U کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
grout stop U اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
bus stop U ایستگاه اتوبوس
full stop U وقفه کامل
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
flue stop U دکمه ارگ
flag stop U ایست
full stop U نقطه
stop instruction U دستورالعمل توقف
behind the door U پشت در
There is somebody at the door . U یک کسی دم در است
door U درب
next door [to] <adv.> U پهلویی
next door [to] <adv.> U جنبی
next door [to] <adv.> U همسایه ای
is these a at the door U ایاکسی هم درهست
He is next door. U او [مرد] نزد همسایه است.
next door to U تقریبا
next door to U نزدیک
door way U راهرو
door to door U خانه به خانه
door way U جای در
next door U جنب این خانه
out door U بیرون
next door U خانه پهلویی
out door U بیرونی
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
out of door U خارج ازمنزل
out of door U در هوای ازاد
out of door U فضای ازاد
door U راهرو
at the door U دم در
door way U مدخل
next door to U غریب
door-to-door U خانه به خانه
door U در
the train runs without a stop U قطار بدون ایست
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
stop/clear key U وضوح
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
stop/clear key U دکمهتوقف
the train runs without a stop U میرود
If you don't feel like it, (you can) just stop. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
Leave her alone. Stop bothering her. U دست از سر دخترک بردار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com